می دانستم می آیی
اما من
بی تو
هر شب تقدیر را دوره میکنم ...
شخصی گفت: تا وقتی داشته ای را که اکثریت دارند، یک نفر نداشته باشد، احتمالاً تاسف می خورد و درد بزرگی را متحمل می شود.
به نظرم چنین نداشتن هایی، دردمند ی ایجاد نمی کند یا لااقل کم اثر می تواند باشد. فکر می کنم اغلب نداشته ها را می توان پذیرفت.به آن عادت کرد و از کنارش گذشت.
غصه خوردن، بر داشته ای است که
متوجه حضورش نباشی.
تاسف خوردن، بر داشته ای است که
فراموش کنی برای به دست آوردنش کلی سختی را به جان خریدی و حالا …
تألم، بر داشته ای است که
با بی تفاوتی از کنارش بگذری و مدام بخاطر داشتنش ناشکری کنی.
به زمستان فکر می کنم و
نداشتنت
فکرِ شبهای بلندش
تنم را می لرزاند
تو زردیِ روزگار
امروزتون
به سرخی سیب باشه
انشا الله … !
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبارآلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایهای ز امروزها، دیروزها